حسام الدین نجفی | شهرآرانیوز - منوچهر هادی، سیروس مقدمِ شبکه خانگی است؛ همانقدر پرکار و شلوغ که مثل سیگاریهای نَسَخ -که سیگار را با سیگار دیگر روشن میکنند- فیلمبرداری فیلم یا سریالش تمامنشده دارد دومی و سومی را کلید میزند و حتی به چهارمی هم فکر میکند. برای همین دائم اخبار تولید فیلم سینمایی یا سریالی در شبکه خانگی از او منتشر میشود.
اما هادی بهعنوان یک هنرمند آغازی پذیرفتنی داشت و حتی از او بهعنوان یک استعداد آیندهدار یاد میکردند. «تلاطم» و «یکی میخواد باهات حرف بزنه» و حتی «یک کارگر ساده نیازمندیم» و تا حدودی «قرنطینه» از او یک فیلمساز دغدغهمند به اهالی سینما معرفی کرد که پرداختن به مسائل اجتماعی در اولویت اوست و به احتمال زیاد بهزودی باید کارهای بهتر و شاخصتر و بینالمللیتری از او تماشا کرد.
اما سینمای ایران نشان داده است که چطور میتواند استعدادهایشان را ببلعد. منوچهر هادی در اواسط پخش سریال «دل» که با واکنش سخت منتقدان و تماشاگران روبهرو شده بود، در گفتوگویی با هوشنگ گلمکانی دوپهلو گفت که سینمایی را که در آن مشغول به کار است خیلی دوست ندارد و اگر شرایطش باشد دلش میخواهد برگردد و فیلمهای موردعلاقهاش را بسازد. درواقع بهنوعی میخواست خودش را از آنچه تابهحال در شبکه خانگی و در سینما با «رحمان ۱۴۰۰» و «من سالوادور نیستم» ارائه کرده بود، تبرئه کند و بگوید ذائقه او در فیلمسازی «اینها» نیست و بهناچار اینفیلمهای میلیاردی را میسازد.
او در گفتگو با نشریه «همشهری جوان» و بعد از انتقادات کوبنده مسعود فراستی از «من سالوادور نیستم» گفت: «خب، یکنفر فیلم من را دوست ندارد، من هم به او احترام میگذارم به شرطی که با ادبیات درست و نقد محترمانه برخورد کند. مثلا یک نفر میآید و میگوید که این فیلم مزخرف بود. معلوم است که مغز آن آدم مزخرف است. اینمدل حرف زدن که نقد نیست. باید بگویی فیلمت به ایندلیل اشکال دارد. من یا پاسخگو هستم یا نه. اما الفاظی مثل افتضاح، مزخرف یا توهین به شعور مخاطب و... اصلا درست نیست. وقتی یک فیلم یازده میلیارد تومان فروش میکند و بیشتر از اینها هم فروش خواهد کرد چطور میتوان اینحرف را زد؟ یعنی تمام کسانی که به سینما میروند، اینفیلم را نفهمیدهاند؟ همه بیشعور بودهاند؟ نه قطعا تویی که اینطور نقد میکنی بیشعوری!»
اگرچه رحمان ۱۴۰۰ به فروش بیش از ۲۲ میلیاردتومان رسید، اما اینجدلها تا همینحالا هم ادامه دارد و او تقریبا از تمام صحنههایی که منتقدانش در سریال «دل» آن را فوقالعاده آبکی، کشدار و حتی مزخرف میخوانند هم دفاع جانانهای کرد. هادی از آنطرف در بعضی گفتوگوهایش شرایط سینما را بهانه میکند. اینجمله توجیهی تمام فیلمسازان است. منظور از «شرایط» یعنی اینکه فیلمساز نگران دستمزد و فروش و اکران و همه این دردسرها نباشد. البته که اینجا آمریکا و اروپا نیست و شرایط با همهجا فرق میکند. در نتیجه فقط یک راه برای بقا در اینسینما میماند: ساخت کمدیهای پرزرقوبرق و پرستاره با یک قصه آبکی. اینسرنوشت اغلب کارگردانانی است که میخواهند پشتسرهم فیلم بسازند.
«دل» و پس از آن «گیسو» دو سریال شکستخورده بودند و نمونه بارز به قهقرا رفتن هادی در فیلمسازی. آنها نه تنها ابتداییترین جذابیتهای یک سریال با کیفیت را نداشتند بلکه با وجود بازیگران مطرح و به قول معروف بفروش سینما مثل محمدرضا گلزار، هومن سیدی و حامد بهداد در زمینه تجاری هم شکست خوردند و خواستههای سرمایهگذاران را تأمین نکردند.
این افول هادی در کارگردانی آنقدر بود که مسعود تکاور، کارگردان سینما، درباره هادی گفته بود: «آنالیز زندگی منوچهر هادی که دوست صمیمی من است نماد مطلق سینمای ایران است. منوچهر هادی در تلویزیون چند تلهفیلم خوب و پذیرفتنی ساخت و بعد بهعنوان یک دغدغه فیلمهای اجتماعی ساخت که با سر خورد زمین. رفیقم را نابود کردند. بعد آمد راهکار را پیدا کرد و چند فیلم کمدی ساخت و خوشبخت شد. این ظاهر و باطن قضیه است.» بله، هادی و استعدادهای همچون هادی حالا بهدلیل همان «شرایطی» که مدام از آن حرف میزنند تبدیل به مدل شدهاند، نه یک کارگردان صاحب امضا و دیدگاه.